هنوز هم همچو سال های قبل ، وقتی که أیام نوروز فرا می رسد دلم پر می زند برای زیارت
مقتل شهدا ، وچه حق بزرگی دارند بر گردن ما ، این ستاره های أفلاکی کره ی خاکی .
هیچ فکر کرده اید ما نسل سومی ها ،حلال زادگیمان را مدیون خون شهدا هستیم؟
باور ندارید ، از مردم أفغانستان و عراق بپرسید . . . .!!
این أیام که بر ما خوش می گذرد و در کنار خانواده شاد هستیم ، مادری را سراغ دارم که
چند روزی است در خانه ، مجروح است و بیمار ، گمانم خس خس سینه اش را وقتی نفس
می کشد ،شنیده باشید.
وقتی دیدندکه این مادر بعد از فوت پدر ، از گریه دست بر نمی دارد، تصمیم دیگری گرفتند.
راستی می دانید چرا این مادر دست به دیوار گرفته ؟
أما این که چرا از همسرش رو می گیرد ، از حسن بن علی بپرسید، اگر قدرت داشت برایتان
می گوید از .... .
پروانه ی شوق
زهرا اگر نبود ، محمد یتیم بود پر بار نخل سبز ولایت ، عقیم بود
زهرا اگر نبود، علی همسری نداشت در آسمان سوخته ، بال و پری نداشت
این عطر یاس شعله ی شمع ولایت است دامان او سپیده ی نور هدایت است
از هر چه غیر پاکی و خوبی ، جداست او آیینه ی تمام نمای خداست او
آیینه ای به وسعت اندیشه های پاک گسترده از منابر افلاک تا به خاک
زینب اگر نبود، شهادت غریب بود عالم ز شور کرب و بلا ، بی نصیب بود
بس واضح است قطره چو دریا نمی شود یعنی زنی چو زینب وزهرا نمی شود
ای خواهرم بکوش ، چو "بانو امین" شوی یعنی نگین حلقه ی این سرزمین شوی
نور خدا در آینه ، مستور بهتر است از چشم دشمنان خدا ، دور بهتر است
تا کار شمع چهره بر افروختن بود پروانه ف شوقناک جگر سوختن بود
پروانه ایم و ضجه زنان گرد شمع او با شعله های ناله ی او گرم گفتگو
زهرا میان آتش و خون گفت :یاعلی جانم از این مقابله آشفت ، یا علی
"مرحوم آقاسی "